بعد از تو،
بر شاخسار دل،
جز اندوه، برگی نمانده...
۱۸ مهر ۹۳ ، ۲۲:۱۷
تلخ است دیدنِ احوالم،
وقتی گیسو سپیدی دیگر،
بی دیدن روی تو،
در خاک می شود...!
چون ماهیِ اسیر تُنگ،
در انتظار دریا...
راهی که تو انتهایش نباشی راه نیست!
بی راه نمی روم ...
می دانم این راه هم، مرا به تو نمی رساند...
راه را؛ نرفته برمیگردم...
دلم عجیب بی قراری می کند بی تو...
شاید قرار نیست،
قراری سر برسد...
تا نزدیک تو شدم،
کبوترانه از من گریختی...
بغضم در گلو شکست،
از این همه بی بالی ...