بی قراری، راهکارِ دل بود یا تو،
من ندانم...
هر چه بود،
دلربایی کردی و بی دل شدم...
۱۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۲:۳۸
بی قراری، راهکارِ دل بود یا تو،
من ندانم...
هر چه بود،
دلربایی کردی و بی دل شدم...
سپید، سرخ، سیاه...
رنگ ها هم،
بی حضورِ روشنِ تو،
غرقِ در آه...
ماها؛
دلم گرفته...
ابرها را کناری بزن...
تا کمی ببارند،
این چشم ها...
سنگین است و غمگین،
باری که در فراقت،
بر دوش ِ چشم های من نهاده ای...
راز اردیبهشت،
و تمام بهارها،
فقط
در بهشتی که تو بیایی،
بر ملا خواهد شد...
تو در آسمان هفتمی،
و من روی زمین...
راز پرواز این است...
باید هفت شد
تا به آسمانِ تو رسید...
برای در اوج بودن، باید کمی بیشتر پرنده بود...
و برای با تو بودن،
فرشته...