پرم از دلتنگی
بی تو...
زلال من،
به بهانه ی اشک هم شده
فرو بریز، در شب گریه هایم...
۱۸ تیر ۹۴ ، ۱۹:۲۸
پرم از دلتنگی
بی تو...
زلال من،
به بهانه ی اشک هم شده
فرو بریز، در شب گریه هایم...
تنها به عشق تو،
شعر خواندم و برای تو نوشتم
و به عشق ترسیم رویای روی تو ، نقاش شدم
اما ، هرگز نمیگنجد،
در قابِ عکس هایم، مهربانیت...
از خلاصه ی روزهای رفته...
جز دری میان خاطراتم نمانده است!
این سو،
من و دلتنگی
آن سو،
همه تو...
رفته ای و
برای دلم
تنها، خاطره ات مانده
و یک نفس عطر تو؛ در تنهایی...
نیایش در سایه تو
به آسمان نزدیکتر است...
می بینی بی تو،
حتی صدایم به خدا هم نمی رسد...